Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
7
1
8
1
بفرمود تا آتش افروختند
7
1
8
2
همه عنبر و زعفران سوختند
7
1
9
1
پرستیدن مهرگان دین اوست
7
1
9
2
تن‌آسانی و خوردن آیین اوست
7
1
10
1
اگر یادگار‌ست ازو ماه مهر
7
1
10
2
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
7
1
11
1
ورا بد جهان سالیان پانصد
7
1
11
2
نیفکند یک روز بنیاد بد
7
1
12
1
جهان چون برو بر نماند ای پسر
7
1
12
2
تو نیز آز مپرست و انده مخور
7
1
13
1
نماند چنین دان جهان برکسی
7
1
13
2
درو شادکامی نیابی بسی
7
1
14
1
فرانک نه آگاه بد زین نهان
7
1
14
2
که فرزند او شاه شد بر جهان
7
1
15
1
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی
7
1
15
2
سرآمد برو روزگار مهی
7
1
16
1
پس آگاهی آمد ز فرخ پسر
7
1
16
2
به مادر که فرزند شد تاجور
7
1
17
1
نیایش‌کنان شد سر و تن بشست
7
1
17
2
به پیش جهان‌داور آمد نخست
7
1
18
1
نهاد آن سرش پست بر خاک بر
7
1
18
2
همی‌خواند نفرین به ضحاک بر
7
1
19
1
همی آفرین خواند بر کردگار
7
1
19
2
برآن شادمان گردش روزگار
7
1
20
1
وزان پس کسی را که بودش نیاز
7
1
20
2
همی‌داشت روز بد خویش راز
7
1
21
1
نهانش نوا کرد و کس را نگفت
7
1
21
2
همان راز او داشت اندر نهفت
7
1
22
1
یکی هفته زین گونه بخشید چیز
7
1
22
2
چنان شد که درویش نشناخت نیز
7
1
23
1
دگر هفته مر بزم را کرد ساز
7
1
23
2
مهانی که بودند گردن فراز
7
1
24
1
بیاراست چون بوستان خان خویش
7
1
24
2
مهان را همه کرد مهمان خویش
7
1
25
1
وزان پس همه گنج آراسته
7
1
25
2
فراز آوریده نهان خواسته
7
1
26
1
همان گنج‌ها را گشادن گرفت
7
1
26
2
نهاده همه رای دادن گرفت
7
1
27
1
گشادن در گنج را گاه دید
7
1
27
2
درم خوار شد چون پسر شاه دید
7
1
28
1
همان جامه و گوهر شاهوار
7
1
28
2
همان اسپ تازی به زرین عذار
7
1
29
1
همان جوشن و خود و زوپین و تیغ
7
1
29
2
کلاه و کمر هم نبودش دریغ
7
1
30
1
همه خواسته بر شتر بار کرد
7
1
30
2
دل پاک سوی جهاندار کرد
7
1
31
1
فرستاد نزدیک فرزند چیز
7
1
31
2
زبانی پر از آفرین داشت نیز
7
1
32
1
چو آن خواسته دید شاه زمین
7
1
32
2
بپذرفت و بر مام کرد آفرین
7
1
33
1
بزرگان لشگر چو بشناختند
7
1
33
2
بر شهریار جهان تاختند
7
1
34
1
که ای شاه پیروز‌ِ یزدان‌شناس
7
1
34
2
ستایش مر او را زویت سپاس
7
1
35
1
چنین روز روزت فزون باد بخت
7
1
35
2
بد اندیشگان را نگون باد بخت
7
1
36
1
ترا باد پیروزی از آسمان
7
1
36
2
مبادا به جز داد و نیکی گمان
7
1
37
1
وزان پس جهاندیدگان سوی شاه
7
1
37
2
ز هر گوشه‌ای برگرفتند راه
7
1
38
1
همه زر و گوهر برآمیختند
7
1
38
2
به تاج سپهبد فرو ریختند
7
1
39
1
همان مهتران از همه کشور‌ش
7
1
39
2
بدان خرمی صف زده بر درش
7
1
40
1
ز یزدان همی‌خواستند آفرین
7
1
40
2
بران تاج و تخت و کلاه و نگین
7
1
41
1
همه دست برداشته به آسمان
7
1
41
2
همی خواندندش به نیکی گمان
7
1
42
1
که جاوید بادا چنین شهریار
7
1
42
2
برومند بادا چنین روزگار
7
1
43
1
وزان پس فریدون به گرد جهان
7
1
43
2
بگردید و دید آشکار و نهان
7
1
44
1
هران چیز کز راه بیداد دید
7
1
44
2
بر آن بوم و بر کان نه آباد دید
7
1
45
1
به نیکی ببست از همه دست بد
7
1
45
2
چنانک از ره هوشیاران سزد
7
1
46
1
بیاراست گیتی بسان بهشت
7
1
46
2
به جای گیا سرو گلبن بکشت
7
1
47
1
از آمل گذر سوی تمیشه کرد
7
1
47
2
نشست اندر آن نامور بیشه کرد
7
1
48
1
کجا کز جهان گوش خوانی همی
7
1
48
2
جز این نیز نامش ندانی همی
7
2
1
1
ز سالش چو یک پنجه اندر کشید
7
2
1
2
سه فرزند‌ش آمد گرامی پدید
7
2
2
1
به بخت جهاندار هر سه پسر
7
2
2
2
سه خسرو نژاد از در تاج زر
7
2
3
1
به بالا چو سرو و به رخ چون بهار
7
2
3
2
به هر چیز مانندهٔ شهریار
7
2
4
1
از این سه دو پاکیزه از شهرناز
7
2
4
2
یکی کهتر از خوب چهر ارنواز
7
2
5
1
پدر نوز ناکرده از ناز نام
7
2
5
2
همی پیش پیلان نهادند گام
7
2
6
1
فریدون از آن نامداران خویش
7
2
6
2
یکی را گرانمایه‌تر خواند پیش
7
2
7
1
کجا نام او جندل پرهنر
7
2
7
2
به هر کار دلسوز بر شاه بر
7
2
8
1
بدو گفت برگرد گرد جهان
7
2
8
2
سه دختر گزین از نژاد مهان
7
2
9
1
سه خواهر ز یک مادر و یک پدر
7
2
9
2
پری چهره و پاک و خسرو گهر