Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
8
6
35
1
یکی گفت ز ایشان که ای سرو بن
8
6
35
2
نگر تا نداند کسی این سخن
8
6
36
1
اگر جادویی باید آموختن
8
6
36
2
به بند و فسون چشمها دوختن
8
6
37
1
بپریم با مرغ و جادو شویم
8
6
37
2
بپوییم و در چاره آهو شویم
8
6
38
1
مگر شاه را نزد ماه آوریم
8
6
38
2
به نزدیک او پایگاه آوریم
8
6
39
1
لب سرخ رودابه پرخنده کرد
8
6
39
2
رخان معصفر سوی بنده کرد
8
6
40
1
که این گفته را گر شوی کاربند
8
6
40
2
درختی برومند کاری بلند
8
6
41
1
که هر روز یاقوت بار آورد
8
6
41
2
برش تازیان بر کنار آورد
8
7
1
1
پرستنده برخاست از پیش اوی
8
7
1
2
بدان چاره بی‌چاره بنهاد روی
8
7
2
1
به دیبای رومی بیاراستند
8
7
2
2
سر زلف برگل بپیراستند
8
7
3
1
برفتند هر پنج تا رودبار
8
7
3
2
ز هر بوی و رنگی چو خرم بهار
8
7
4
1
مه فرودین وسر سال بود
8
7
4
2
لب رود لشکرگه زال بود
8
7
5
1
همی گل چدند از لب رودبار
8
7
5
2
رخان چون گلستان و گل در کنار
8
7
6
1
نگه کرد دستان ز تخت بلند
8
7
6
2
بپرسید کاین گل پرستان کیند
8
7
7
1
چنین گفت گوینده با پهلوان
8
7
7
2
که از کاخ مهراب روشن روان
8
7
8
1
پرستندگان را سوی گلستان
8
7
8
2
فرستد همی ماه کابلستان
8
7
9
1
به نزد پری چهرگان رفت زال
8
7
9
2
کمان خواست از ترک و بفراخت یال
8
7
10
1
پیاده همی رفت جویان شکار
8
7
10
2
خشیشار دید اندر آن رودبار
8
7
11
1
کمان ترک گلرخ به زه بر نهاد
8
7
11
2
به دست جهان پهلوان در نهاد
8
7
12
1
نگه کرد تا مرغ برخاست ز آب
8
7
12
2
یکی تیره بنداخت اندر شتاب
8
7
13
1
ز پروازش آورد گردان فرود
8
7
13
2
چکان خون و وشی شده آب رود
8
7
14
1
بترک آنگهی گفت زان سو گذر
8
7
14
2
بیاور تو آن مرغ افگنده پر
8
7
15
1
به کشتی گذر کرد ترک سترگ
8
7
15
2
خرامید نزد پرستنده ترک
8
7
16
1
پرستنده پرسید کای پهلوان
8
7
16
2
سخن گوی و بگشای شیرین زبان
8
7
17
1
که این شیر بازو گو پیلتن
8
7
17
2
چه مردست و شاه کدام انجمن
8
7
18
1
که بگشاد زین گونه تیر از کمان
8
7
18
2
چه سنجد به پیش اندرش بدگمان
8
7
19
1
ندیدیم زیبنده تر زین سوار
8
7
19
2
به تیر و کمان بر چنین کامگار
8
7
20
1
پری روی دندان به لب برنهاد
8
7
20
2
مکن گفت ازین گونه از شاه یاد
8
7
21
1
شه نیمروزست فرزند سام
8
7
21
2
که دستانش خوانند شاهان به نام
8
7
22
1
بگردد جهان گر بگردد سوار
8
7
22
2
ازین سان نبیند یکی نامدار
8
7
23
1
پرستنده با کودک ماه روی
8
7
23
2
بخندید و گفتش که چندین مگوی
8
7
24
1
که ماهیست مهراب را در سرای
8
7
24
2
به یک سر ز شاه تو برتر بپای
8
7
25
1
به بالای ساج است و همرنگ عاج
8
7
25
2
یکی ایزدی بر سر از مشک تاج
8
7
26
1
دو نرگس دژم و دو ابرو به خم
8
7
26
2
ستون دو ابرو چو سیمین قلم
8
7
27
1
دهانش به تنگی دل مستمند
8
7
27
2
سر زلف چون حلقهٔ پای‌بند
8
7
28
1
دو جادوش پر خواب و پرآب روی
8
7
28
2
پر از لاله رخسار و پر مشک موی
8
7
29
1
نفس را مگر بر لبش راه نیست
8
7
29
2
چنو در جهان نیز یک ماه نیست
8
7
30
1
پرستندگان هر یکی آشکار
8
7
30
2
همی کرد وصف رخ آن نگار
8
7
31
1
بدین چاره تا آن لب لعل فام
8
7
31
2
کند آشنا با لب پور سام
8
7
32
1
چنین گفت با بندگان خوب چهر
8
7
32
2
که با ماه خوبست رخشنده مهر
8
7
33
1
ولیکن به گفتن مگر روی نیست
8
7
33
2
بود کاب را ره بدین جوی نیست
8
7
34
1
دلاور که پرهیز جوید ز جفت
8
7
34
2
بماند بسانی اندر نهفت
8
7
35
1
بدان تاش دختر نباشد ز بن
8
7
35
2
نباید شنیدنش ننگ سخن
8
7
36
1
چنین گفت مر جفت را باز نر
8
7
36
2
چو بر خایه بنشست و گسترد پر
8
7
37
1
کزین خایه گر مایه بیرون کنم
8
7
37
2
ز پشت پدر خایه بیرون کنم
8
7
38
1
ازیشان چو برگشت خندان غلام
8
7
38
2
بپرسید از و نامور پور سام
8
7
39
1
که با تو چه گفت آن که خندان شدی
8
7
39
2
گشاده لب و سیم دندان شدی
8
7
40
1
بگفت آنچه بشنید با پهلوان
8
7
40
2
ز شادی دل پهلوان شد جوان
8
7
41
1
چنین گفت با ریدک ماه روی
8
7
41
2
که رو مر پرستندگان را بگوی
8
7
42
1
که از گلستان یک زمان مگذرید
8
7
42
2
مگر با گل از باغ گوهر برید
8
7
43
1
درم خواست و دینار و گوهر ز گنج
8
7
43
2
گرانمایه دیبای زربفت پنج